رودی یک موش خوشتیپ و دست‌پاچلفتی است که زمانی که می‌خواهد از دوست خپل و مزاحمش خلاص شود، در توالت می‌افتد و دوستش سیفون را روی او می‌کشد. او وارد فاضلاب می‌شود و متوجه می‌شود افسانه شهر موش‌ها واقعیت دارد و شهری مانند شهر انسان‌ها در فاضلاب بنا شده و موش‌ها مانند انسان‌ها در کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.
داستان پویانمایی به شهر پاریس و سال ۱۹۱۰ باز می‌گردد. زنی دارای یک گربهٔ مادر و چندین بچه‌گربه می‌باشد که در بهترین شرایط زندگی می‌کنند. وی علاوه بر این گربه‌ها خدمتکاری به نام ادگار نیز دارد و این اشخاص تنها کسانی می‌باشند که همراه وی هستند، وی با فراخواندن وکیلش و تنظیم وصیعت‌نامه‌اش مبنی بر اعطای کل اموالش پس از مرگ به گربه‌ها و متوجه‌شدن این موضوع از سوی ادگار باعث می‌شود که ادگار به فکر نابودی گربه‌ها بیفتد و آنان را در شبی می‌دزد و به مکان دوردستی در بیرون از شهر می‌برد؛ این گربه‌ها پس از این درصدد بازگشت به پاریس و خانهٔ صاحبشان بر می‌آیند و در راه با گربهٔ نری به‌نام اومالی آشنا می‌شوند که…
یک افسر جوان، که با فریب خوردن از دوستان حسودش به زندان رفته است، فرار می کند و از یک گنجینه مخفی استفاده می کند تا انتقامش را بگیرد...
شخصیت‌های مجموعه تلویزیونی “گایا” توسط یک دانشمند دیوانه به دنیای واقعی می‌آیند؛ اما آن‌ها تلاش می‌کنند تا به دنیای خود برگردند ...
ادموند دانتس توسط کسانی که به خوشبختی‌اش حسادت می‌ورزند، به دروغ متهم شده و به حبس ابد در زندان مخوف جزیره‌ای، شاتو دیف، محکوم می‌شود. در زندان، او با آبه فاریا، یک هم‌سلولی که همه او را دیوانه می‌پندارند، آشنا می‌شود. آبه به ادموند از گنجی شگفت‌انگیز در جزیره‌ای کوچک می‌گوید که تنها خودش از محل آن آگاه است. پس از سال‌ها حبس، آبه پیر می‌میرد و ادموند با تغییر قیافه به‌عنوان جسد از زندان فرار می‌کند. اکنون که آزاد است، ادموند باید گنجی را که آبه به او گفته بود پیدا کند تا بتواند با ثروت جدید خود از کسانی که به او ظلم کرده‌اند انتقام بگیرد.
"سایه‌های تار" نگران بازگشت قهرمانانه‌ی تائو به مترونوی هستند. آن‌ها توانسته‌اند با کمک ربات‌های عنکبوتی که می‌توانند تارهای انبوه تولید کنند، شهر را در تسخیر خود درآورند. تائو که در پیله‌ای گیر افتاده، خودش را آزاد می‌کند و به شکل یک ربات درمی‌آید. ظاهرش خیلی وحشتناک شده اما نیروهای جدیدی پیدا می‌کند که می‌توانند به او برای بازپس‌گیری مترونوی کمک کنند ...
Ben Mears has returned to his hometown to write a book about the supposedly haunted Marsten House. When people around the Marsten House start dying mysteriously, Mears discovers that the owner of the mansion is actually a vampire who is turning them into an army of undead slaves.
Xiong Ge starts a new life following the disappearance of her sons and ex-husband. She opens a hostel called The X-Dormitory, in which she treats her tenants like her family. When Room 206 mysteriously appears out of no where and out walks her ex-husband, she gets a terrible feeling in her gut that something bad is about to happen.
Soiinthanin is a beautiful, smart, well-educated girl, who is the daughter of Saengfah, who owns the "Yupharet" house. But because her mother is only a mistress, and she is an illegitimate child, she spends her life in their house being oppressed and not experiencing the same privileges her half-sister Soifah gets. The miserable and painful life of her mother is not lost on her as she too finds herself facing the same fate when she falls for Soifah's fiance Phas, a man who has to marry her half-sister in order to maintain his noble family's honour.
