با ازدواجی که در حال فروپاشی است، بلیک همسرش شارلوت را متقاعد می‌کند که از شهر فاصله بگیرند و به خانه دوران کودکی‌اش در منطقه‌ای دورافتاده در اورگان بروند. وقتی آن‌ها نیمه‌شب به خانه روستایی می‌رسند، توسط حیوانی نامرئی مورد حمله قرار می‌گیرند و خود را در داخل خانه محاصره می‌کنند، در حالی که موجودی اطراف خانه پرسه می‌زند. اما با گذشت شب، بلیک شروع به رفتارهای عجیبی می‌کند و به چیزی وحشتناک تبدیل میشود...
در حالی که شری جهان بیرون از در خانه‌شان را فرا می‌گیرد، تنها محافظِ یک مادر و دو پسر دوقلویش، خانه و پیوند محافظتی خانواده‌شان است.
جمعیت رو به رشد میمون‌هایی که از نظر ژنتیکی جهش یافته‌اند، توسط «سزار» رهبری می‌شوند. بیشتر انسان‌ها به وسیله یک ویروس مرگبار از بین رفته‌اند و گروه باقیمانده با میمون‌ها در صلح به سر می‌برند. اما این صلح خیلی پایدار نمی‌ماند و جنگی رخ می‌دهد که مشخص می‌کند کدام نژاد بر زمین حکومت خواهد کرد...
در شهر هالوین که کار تک تک شهروندان آن‌ها ساختن شوخی‌های ترسناک مخصوص شب هالوین است، جک که پادشاه کدوتنبل‌های ترسناک و شوخی‌ساز محبوب شهر است از یکنواختی هالوین احساس خستگی می‌کند و هنگامی که تصادفا وارد شهر مخصوص عید خوش کریسمس می شود، با استفاده از ایده‌های عجیب، تصمیم می‌گیرد که کریسمس و هالوین را با هم پیوند بزند. او بابانوئل را می‌رباید و خودش را به جای او می‌گذارد…
هزار توی پن" فیلمی است فانتزی تاریک به زبان اسپانیایی محصول سال ۲۰۰۶ میلادی که گیرمو دل تورو نویسندگی و کارگردانی آن را به عهده دارد. اوفلیا (ایوانا باکرو)، دختر بچه‌ای که با مادر باردار و ناپدری‌اش، یک نظامی فاشیست، در زمان جنگ‌های داخلی دوران ژنرال فرانکو، دیکتاتور اسپانیا زندگی می‌کند. او روزی حشره‌ای شبیه یک پری می‌بیند که او را به یک «هزارتو» اسرارآمیز هدایت می‌کند که به دنیای زیرزمینی ختم میشود. اینجاست که وی با یک فان برخورد می‌کند و در دنیای خیال و واقعیت ماجراهایی را پشت سر می‌گذارد...
ذهن آزرده سیلوستره استالونه که تازه از جنگ ویتنام برگشته در دهکده رفیق صمیمی اش که جلوی چشمانش در جنگ جان باخت مورد آزار یک پلیس از دهکده میشود که بعد از آن ماجرا...
Guts, a man who calls himself "The Black Swordsman", looks back upon his days serving as a member of a group of mercenaries. Led by an ambitious, ruthless, and intelligent man named Griffith, together they battle their way into the royal court, and are forced into a fate that changes their lives.
A missing child causes four families to help each other for answers. What they could not imagine is that this mystery would be connected to innumerable other secrets of the small town.
Two brothers, Wirt and Greg, find themselves lost in the Unknown; a strange forest adrift in time. With the help of a wise old Woodsman and a foul-tempered bluebird named Beatrice, Wirt and Greg must travel across this strange land, in hope of finding their way home. Join them as they encounter surprises and obstacles on their journey through the wood.
Sonnigsburg is a mystery; a town in the woods that hasn't been visited for seventy years. Or so the legend goes. Nearby is the town of Mount Sunshine - and it's there that our main character, Savannah, stops on her way to research Sonnigsburg. Savannah's ex, Jade, has called her out of the blue, eight years after breaking-up and desperate for help - but when Savannah arrives in town and her past begins to catch up with her, the history of the town begins to seep through the cracks and she realises that the residents of Mount Sunshine are all haunted in their own way.
